Dummy

یه خلوت دنج که من نشسته ام وسط و وراجی می‌کنم!

شطرنج زیبا

  • ۲۳:۰۴

بچه که بودم گاهی تو کامپیوتر شطرنج بازی میکردم. هیچی هم بلد نبودم ولی همینطور کم کم یه چیزایی مثل حرکت مهره ها دستم اومد ولی هیچوقت دنبالش نرفتم تا اینکه ورزش 1 تو دانشگاه گیرم انداخت و منم دیدم تا تنور داغه یه شطرنج ترم تابستون که مجازی هم بود برداشتم D: 

میدونید من از تحرک و ورزش و دویدن مخصوصا خیلی بدم میاد (اونجوری نگاهم نکن) برای همین دیدم مجازیه شطرنجم هست و لازم نیست مثل تربیت بدنی از ورزش کردنم فیلم بگیرم برا همین برش داشتم. خلاصه اول با خودم فکر کردم وای تابستونه حوصله ندارم ولی استاد ماهی داشتیم و اینکه من به خودم اومدم دیدم دوست دارم با دقت گوش بدم. گفتم توفیق اجباری بشین از اول اصولی یاد بگیر. در حد همون مقدماتیش رو سعی کردم خوب گوش بدم و یاد بگیرم.

بعد اینکه تموم شد یکم جوگیر بودم رفتم دوتا سایت لی چس و یکی دیگه که الان حضور ذهن ندارم ثبت نام کردم. اما دوستااان اینکه با چند نفر جمع شید بازی کنید یاد بگیرید فیزیکی به اون مهره های لعنتی دست بزنید یه چیز دیگست!! تو خونه داریم صفحه و مهره ولی همراهش نیست :(

از طرفی چیزای مجازی خیلی به من حال نمیدن بعضی چیز ها باید سنتی و فیزیکش باشن برای من مثل همین شطرنج، مثل دفتر خاطرات مثل نوشتن کار ها روی کاغذ مثل کتاب مثل سرکلاس رفتن به صورت حضوری...

کاش مدرسه ای بودم و میرفتم بچه هارو جمع میکردم یه کلوپ شطرنج میزدیم ای بابا!!

 

پ.ن: به تازگی دارم انیمه March comes in like a lion رو میبینم. پسری منزوی که شوگی باز (شطرنج ژاپنی) حرفه ایه. درباره اش مینویسم بعدا و بله این انیمه اون حس علاقه رو در من تشدید کرد!

  • ۲۷

شاید باید یه پیش نویس میبود ولی دلم خواست باشه تو وب

  • ۰۱:۴۳

وقتی دبستان بودم خصوصا کلاس پنجم و ششم از این دانش آموزایی بودم که کلش بوی قرمه سبزی میداد. با معلممون بحث میکردم، یه بار یه اتفاقی افتاده بود ناظم اومده بود سرکلاسمون بعد که رفت بیرون بلند به بچه ها گفتم چرا چیزی نمیگید؟ (متاسفانه یادم نمیاد چی بود موضوع) و بعدش ناظم برگشت صدام کرد یه تهدید ملو بود یا توبیخ یادم نیست...

ایده های خوبیم داشتم همیشه دلم میخواست یه کاری انجام بدم، مفید باشم، دلم میخواست وقتی بزرگ شدم نویسنده یا وکیل بشم. نمیدونم چیشد که اینطوری شدم. الان ترسوام، اعتماد به نفس و عزت نفس ندارم، حرف تو دلم و نظر واقعیم رو نمیگم که مورد تنفر واقع نشم در واقع حاضرم چیزیو بگم و کاریو کنم که دوستم داشته باشن و نمیتونم تنهایی تصمیم بگیرم حتی حرفمم رو هم نمیتونم بزنم. 

مامان و بابام خیلی مقصرن به خاطر این چیزا نمیتونم ببخشمشون. هر چه قدرم برام اهمیت داشته باشن بازم نمیتونم.

  • ۲۵

تاریخ تاریخ تاریخ

  • ۱۸:۵۴

انقدر دلم میخواد تاریخ رو بدونم و بخونم اما نمیدونم از کجا شروع کنم. دلم میخواد وقتی دارم درباره دورانی صحبت میکنم اطلاعات موثق داشته باشم از طرف از کتاب هایی مثل کتاب ها تاریخ مدرسه خوشم نمیاد. 

یادش بخیر یه معلم تاریخ های دوست داشتنی ای داشتم تو مدرسه که بغل درس داستانای جالب از قدیما میگفتن. تاریخ جدی خیلی باحاله حیف که مدرسه به حفظ اسامی و کتاب و تاریخ ها محدودش کرده همه دلایل هم که نارضایتی مردم و بی کفایتی شاهانه *خنده*

تاریخ تمدن ویل دورانت رو رفتم سراغش، اما 11 تا جلدددد هر کدومم قطور برق از کله ام پرید هاها

  • ۲۹

عجب

  • ۱۸:۱۱

من هر وقت که دیگه به آخرای پوچی میرسم:

عه راستی وبلاگ داشتم تو بیان!!

هر وقت که تصمیم میگیرم هیچوقت برنگردم بازم یه چیزی منو میکشونه اینجا..اون یکی وبلاگم نه ولی اینجا..

وبلاگ نویسی رو دوست دارم، نمیدونم بعضی وقتا چرا اون تاریکی درونم منو از هرچیزی که دوست دارم دور میکنه کلا در حال فرار از همه هستم اما اینجا سرجاشه.

 

  • ۲۹

*صدای باز کردن در به زور*

  • ۲۲:۴۹

آقا قفل در خراب شده بود D: 

سلام!

  • ۷۱

Never grow up

  • ۱۳:۲۲

بانو چانمینا‌ یه آهنگ خیلی قشنگ داره به نام never grow up. وقتی داشتم تو اسپاتیفایش میچرخیدم دیدم این آهنگ-اگه اشتباه نکنم- جزو آهنگ های معروفش بود. اولش فکر کردم درباره اینکه آدم دلش نمی‌خواد بزرگ شه و این حرفاس برای همین دانلودش کردم و بعد خوندن معنیش یکم خورد تو ذوقم ولی یکم بعدش عاشقش شدم! 

وقتی که داشتم فکر می‌کردم که باید از گذشته بیام بیرون (چون خاطرات خوبم بیشتر حکم pain رو دارن برام و ناراحتم که چرا گذشتن و این حرفا) و خداحافظی کنم ازش این آهنگ داشت پخش می‌شد اصلا حس و حال کسی رو که قراره از یکی که دوستش داره ولی مجبوره جدا شه رو داشتم 😂

خلاصه که این آهنگ جون می‌ده برای غروب/شب‌هایی که نشستی اینجا و یه نسیم خنک هم میزنه به صورتت...

 

 
bayan tools ChanminaNever grow up

دانلود موریک

  • ۲۸۰

PERMISSION TO DANCE ●

  • ۲۳:۲۴

حستون به این اهنگ چی بود؟ برای من غافلگیر کننده بود

سبکش، لحنش، اینکه توش همه ووکال بودن، اینکه فضای شادش دوم دومی نبود، آروم بود و خلاصه تفاوتش برام جالب بود. کلا ام ویش حس شادی داشت قبول دارید؟ اون بچه هایی که از همه نژادی بودن،توجهشون به شغلایی که در دید جامعه کم اهمیت هستن و به خاطر کرونا آسیب زیادیم دیدن، زبان  اشاره لباسای باحالاشون و...:) 

اجازه بدید قربون یونگی قند عسل برم TT اصلا کلا من ایشون رو می‌بینم چشمام قلبی می‌شن 🥺 اصلا می‌دونید دیدن قیافه شاد و خندان بنگتن تو ام ویا برای من یه چیز دیگس:) 

اونجاش که می‌فرمان:

Let's break our plans~
And live just like we're golden
~ And roll in like we're dancing fools

از پارت های مورد علاقه منه. 

از اونجایی که وی دونت نید پرمیشن تو دنس و این حرفا اگه میخواید برای دقایقیم که شده پلناتونو بهم بریزید و برقصید [اینجآ] بیاید و خودتونو تکون بدید

لازم به ذکره که اینجا به مدت سه روز با آهنگ مذکور پایکوبی و بزن و برقص داریم پس لبخند فراموش نشه 😚

 

.

  • ۸۳

I want to be a cat

  • ۰۲:۱۰

بله من خیلی گربه ها رو دوست دارم. ولی راستش دلمم میخواد خودم یه گربه باشممم! بیاید از دید‌گاه گربه ها نگاه کنیم: 

من یه گربه نرم و مایع (میدونید دیگه چرا به گربه ها میگن مایع D: ) هستم که صاحبم عاشقمه، منو pat می‌کنه، تازه منو بذار خونه اگه گفتم چرا منو نمی‌بری بیرون؟! خلاصه که خیلی گوگولیم. حالا از این قسمتش که وقتی گربه هستی انگار شاهی صرف نظر می‌‌‌کنم😂

ولی می‌دونید اگه دلم میخواست گربه باشم حتما حتما می‌خواستم خودم صاحبمو انتخاب کنم. (واقع بین باشیم من که از اولش گربه نبودم پس اختیارات انسانی دارم هنوز عه 😑☝️). دلم میخواست حتما حتما از نژاد مین کون باشم. حس می‌کنم فقط اونطوری می‌تونم اونی که دلم میخواست صاحبم باشه قبولم کنه! 

الان یاد اون انیمه افتادم اسمش یادم نیست ولی دختره یه ماسکی رو از یه گربه عجیب گرفت که وقتی می‌زدش گربه می‌شد و می‌رفت پیش پسری که دوسش داره. می‌بینید گربه بودن چه خوبه؟ 

تازه من بهتون قول می‌دم که از اون گربه های مهربون بشم :)

  • ۹۷

Shecodes

  • ۲۰:۵۰

از یه کانال تلگرام (https://t.me/allsheeverknewwaschaos)  یه پست جالب دیدم. 

یه آقای برنامه نویس فرانسوی دیده که تعداد خانم هایی که سمت رشته های علوم کامپیوتر می‌رن کمتر از تعداد آقایونه. کورس shecodes رو راه می‌ندازه و گفته یه جورایی هدفش این بوده که برای زنان توی ۵۰ کشوری که وضع زنان خوب نیست، جهان سومین یا تمکن مالی یا شرایطش رو ندارن باشه. حالا در کنارش shecidesfoundation رو راه انداختن که کل کورس ۸خارو در اختیار زنان ۵۰ کشور میذارن (رایگان). 

برای ثبت نام باید برید به سایت : https://www.shecodesfoundation.org

ودرخواست بدید تنها پیشنیازشم دونستن زبان انگلیسی هست. 

اگه میخواید بیشتر بدونید برید همون کانال تلگرامی که بالا گفتم و پیام پین شده رو بخونید. سوالی هم داشتین می‌تونید از ادمینش بپرسید. 

  • ۱۰۶

شما را باد به کتاب خون کردن بچه های اطرافتون!

  • ۰۲:۴۰

شما را باد به کتاب خون کردن بچه های اطرافتون! 

شاید کلیشه ای یا مثل نصیحتای مامان بزرگی به نظر بیاد اما در اصل واقعا چیز مهمیه. من قبل از داشتن تبلت/گوشی و زمانی که فقط کامپیوتر داشتم کلی از کتابخونه کتاب می‌گرفتم یا اینکه پی دی اف می‌خوندم (از دوران تلخ رمانای ۹۸ایا چیزی نمی‌گم حالا!) و خیلی حال می‌کردم ولی با این حال هنوز کلی کتاب هستن که حسرت می‌خورم چرا دوران نوجوونی نخوندمشون؟ 

یادمه عید به خالم گفتم که از همین بچگی برای بچه هاش کتاب بخره بهش گفتم که خودم چقدر حال کردم چون از بچگی کتاب می‌خوندم و اگه فرصت شه همش بهش یادآوری می‌کنم چون واقعا خوش می‌گذره. هر چی سن کمتره تخیل و.. قوی تر...کتابای فانتزی بیشتر حال می‌دن ...

به هر حال از تکنولوژی هم نمیشه عقب موند ولی ظلمه که به جای کتابای باحال یه تبلت بندازید دست بچه هاتون و ولشون کنید. خودم اینقدر دلم می‌خواد برای بچه های فامیل کتاب بخرم بخونن. حیف که نه درآمدی دارم و اینکه کتابا گرونن:| (کتاب بچگی خودم کوشن؟ مامانم دادشون به این و اون:/ ) 

خودم اینجا قول می‌دهم که وقتی بچه های خالم به سنی رسیدن که بتونن کتاب بخونن هدایتشون کنم. البته یکیشون کلاش چهارمشو تموم کرد فکر کنم اما ... میدونم بهم ربطی نداره ولی من حرص می‌خورم که بچه ای که هوشش خوبه اما خانوادشو میکشه تا درس بخونه رو چرا گذاشتن غیرانتفاعی! ایم بچه فکر  و ذکرش شمشیر و سپاه و مسجد و از اینجور چیزاس فکر می‌کنید می‌شینه کتاب بخونه؟! 

  • ۶۸
Designed By Erfan Powered by Bayan