Dummy

یه خلوت دنج که من نشسته ام وسط و وراجی می‌کنم!

Here I am

  • ۰۴:۰۵

 

مثل کسی که تو تله کابین سوار شده اما هنوز ننشسته و تله کابین شروع به حرکت کرده، منم همینم تو زندگیم!!

 

 
bayan tools Fujii KazeGrace

دانلود موزیک

 
  • ۲۹۰

مسیر قلاب بافی من

  • ۱۵:۴۳

اولین قلاب بافی پیکسلی عمرم رو انجام دادم. نتیجه طبیعتاً خوب نشد ولی خب اولین باره دیگه. نمیدونم چطور نخا تو هم نرن نمیدونم وقتی کارم تموم شد چطور ببندمش و چطور تمیز ببافم ولی حالا درست میشه

عکسش رو نمی‌ذارم چون حوصله ندارم آپلود کنم فقط بدونید پس زمینه زرده و توش یه قلب قرمزه (مثلا قلب!)

دلیلم برای شروع قلاب بافی آرامش اعصاب و کاهش استرس بود اما بدتر بعضی وقتا اعصابمو خرد میکنه 😂 مهم نیست همش به خودم یادآوری میکنم هدف سرگرمیه نگران نباش و...

قبل این لیف هم بافتم ولی خیلی خوب نشد. کیف هم میخواستم ببافم ولی پشیمون شدم یعنی یه تیکشو بافتم و گذاشتم بعدا ببافم. میخوام یاد بگیرم چیزای کوچولو و آسون ببافم بعدا چیزای جالب تر 🤝

 

  • ۱۰

کتاب صوتی

  • ۲۳:۱۹

کتاب های آسیب مغزی و بخش دی رو از نوار گوش دادم. نمیگم خیلی خوب بودن ولی خیلی بد هم نبودن. آسیب مغزی واقعا جالب بود و نشون داده بود کسی که به سرش ضربه خورده چطوریه و بخش دی هم از لحاظ مرموز و هیجان‌انگیز بودن برای وقتی که سنم کمتر بود می‌تونست جذاب تر باشه. به هر حال هدف من سرگرم شدن بود مخصوصا وقتایی که دارم بخشی از مسیر برگشت از سرکار رو پیاده میرم و به درد بخور بودن. این ژانر رو خیلی دوست دارم و فعلا به چیزای دیگه ترجیحش میدم.  منو یاد مواقعی میندازه که بچه بودم مامانم روزنامه میخرید منم بخش حوادثش رو میخوندم خیلی حال میداد. 

واقعا خرید اشتراک نوار انتخاب عاقلانه ای بود (شبیه تبلیغ شد 😂) یادمه اولین بار که جدی بهش فکر کردم موقعی بود که میخواستم کتاب صوتی گوش بدم ولی عذاب وجدان می‌گرفتم اگه میرفتم رایگان از تلگرام دانلود میکردم میخواستم کتاب جنایت و مکافات رو گوش بدم پس یادم افتاد یکی از همکاران قبلیم بهم گفته بود اشتراکشو بگیرم به درد میخوره و بعد یوهووو مواقعی که حالم خیلی خوب نبود هری پاتر محبوبم رو گوش میدادم. امیدوارم کلی کتاب بیشتر بهش اضافه بشه. 

  • ۹

خداخافظی کوتاه از محل کار

  • ۲۰:۳۲

محل کارم رو عوض کردم.

یک سال و خرده ای بود که اینجا بودم. چقدر با همکارام خندیدیم چه اخر هفته عای نزدیک صورت مالی که اومدیم و رد دلدیم بازی گل یا پوچ و مافیا هایی که اخر هفته میکردیم. مدیری داشتم که مطمئنم هیچ جا دیگه پیدا نمیشه چقدر اون اوایل با خنگول بازیامون کنار اومد. حتی با شرکت و جدا با همکارام مسافرت هم رفتیم.

یه بخشی از قلبم رو اونجا گذاشتم و به شرکت جدید رفتم. متاسفانه موقعیتی که بتونم خودمو قانع کنم بمونم ندیدم پس ازشون خداحافظی میکنم و همیشه پیش خودم خاطره هاشونو نگه میدارم. الان تو مترو هستم و نمیتونم گریه کنم. 

آخه میدونیذ قبل اونجا جایی بودم که تاکسیک بود و وقتی اومدم اینجا واقعا عوض شدم. البته که تاثیر تراپی هم بود ولی خب مدیر و جو خوب شما رو نگه میداره حتی اگه فشار کاری داشته باشی.

اینا رو به خودشون بگم گریه میکنم پس همینجا براشون آرزوی موفقیت میکنم و ازشون ممنونم که همیشه هوامو داشتن ❤️

  • ۱۶

۱۸ خرداد ۱۴۰۴ بسیار مزخرف بود پیشنهاد نمیکنم

  • ۲۱:۳۸

امروز جلوی چشمام شاهد یه تصادف بودم. زمین لیز بود مزده نتونست ماشینشو کنترل کنه زد به یه خانومه و خانومه پرت شد. بچش با گریه و جیغ دوید شمتش مزده هم وقتی ماشینش بعد یه دور‌چرخ زدن وایساد بدو بدو از ماشین پیاده شد رفت سمت خانومه. بقیشو ندیدم امیدوارم حال خانومه خوب باشه. واقعا بد بود. 

بعد هم مثل اینکه یه جا رو زده بودن و ما نزدیکش بودیم فقط دودشو دیدیم ولی ترسناک بود. این وسط مسطا یه بار هم جایی که میخواستیم بریم رو اشتباه رفتیم. من وسطای راه برای صدقه پول واریز کردم به محک که امروز سالم بگذریم.

 

دیروز با خواهرم سریال سئول نانوشته ما رو شروع کردیم و به نظر جالب میاد

  • ۱۲

امیدوارم حال همه خوب باشه

  • ۲۱:۲۵

هر کاری میخوام بکنم حواسم یکم پرت شه نمیتونم. تا چند ساعت پیش میتونستم اما الان نه. 

کاش فیلتر تلگرام و یوتوب برداشته میشد. الان همینطوری بدون دسترسی به چیزی نشیتم خودخوری میکنم. 

آهنگ گل سرخ ویگن رو پلی کردم و احتمالا بعدش یه کتاب صوتی گوش بدم

راستی گغتم کتاب من جدیدا کنابای معمایی جنایی اینا میخونم/گوش میدم هیجانش حال میده. اگه چیز خوبی میشناسید خوشحال میشم معرفی کنید.

و در آخر به عنوان حسن ختام: عنتانیاهو سگ تو روحت 

 

  • ۳۳

روی بلیط لعنتی را بخوان!

  • ۰۷:۲۱

دارم یک سفر یک روزه میرم. از اتوبوس صبحم جا موندم چون فکر میکردم پایانه بیهقیه ولی پایانه شرق بود! شانس آوزدم یه بلیط دیگه برای یکم دیرتر همین روز پیدا کردم. ولی در عین تعجب اونجوری استرس ندارم. یه جوریم انگار کاریه که شده 💀 

درسی شد که یک صبح زودتر پاشم یا شب زودتر بخوابم و دو اینکه بلیط لعنتی رو بخونم 

  • ۴۶

دلیل اینکه چرا دوست دارم چندین تا زبان بلد باشم - اعتراف نصفه شبی

  • ۰۲:۴۰

من فهمیدم چرا این حس در من هست که دوست دارم زبان های محتلف یاد بگیرم. به بخشیش به این برمیگرده که دوست دارم پز بدم باهاش (خدایا گفتن این خیلی منو خجالتزده میکنه) 

ذوست دارم بتونم به یه زبان دیگه بنوبسم مقلا گاهی که میخوام چیزی بگم یا بتوبسم که کسی نفهمه به اون زبان باشه

از طرفی هم میترسم که دیر بشه و من خنگ بشم و دیگه یاد نگیرم. میدونم واقعا نگرانی به درد نخوری هست ولی از همه اینا واهمه دارم و در آخر میترسم که شروع کتم. یه جورایی به خودم میگم نه بابا من نمیتونم. ولی جدی دوست دارم زبان های مختلف بلد باشم قطعا پز دادن بخش بزرگی از دلیلمه ولی همش نیست. نمیدونم باید چیکار کنم یا چجوری بهش غلبه کنم. یه شونصد باری ژاپنی رو شروع کردم و هر دفعه یه چیزی مانعم میشه ادامش بدم. انگار یه صدایی تو ذهنم میخواد دائم منو بکوبه: تو؟ نه بابا تو رو چه به یادگیری ژاپنی حالا انگلیسیتو کامل کن...بابا ژاپنی سخته زبان از این بدتر نبود؟ و....

 

  • ۴۸

۱۴۰۳ چگونه گذشت؟

  • ۰۳:۰۰

عجب ۱۴۰۳ ای پسر !

از گواهینامه گرفتن میترسیدم، رفتم تو دلش

از تراپی رفتن میترسیدم، دان

از عمل کردن چشمام و دماغم میترسیدم، یوهو... تمام!

تازه موهامم کراتین کردم و در واقع یکمی هم وزن کم کردم که وزن کم کردنه از اهداف اول سالم بود. 

از لحاظ کاری امسال سالی بود که تو محیط کارم چیزای مختلفی رو تجربه کردم. استرس ترس خوشحالی احساس افتخار به خودم و حس دویدن برای یادگرفتن بیشتر و خوشحال کردن خودم. 

حالا نمیگم روزای بد نداشت. چرا داشت ولی چیزای جدید بیشتر داشت مثلا علاوه بر چبزای بالا من برای اولین بار جیگر پیچ، کوهان و خوش گوشت خوردم. همیشه فقط جیگر خالی میخوردم اما امسال اینارو خوردم خیلی باحال بود. امسال بعضییییی وقتاش حس کردم که وای بزرگسالی چه خوبه (خیلی کما خیلی کم)

دوست ندارم احساسات و مواقعی که حالم خیلی بد بود رو بنویسم. فطعا همه چی گل و بلبل نبوده ولی دوست دارم چیزای مثبت رو ثبت کنم. 

انیمه ای که ازش خیلی خوشم اومد؟ پاندورا هارتز (قلب های پاندورا) 

اندینگ انیمه ای که دوست داشتم؟ اندینگ انیمه دورورو ۲۰۱۹ اسمش sayonara gokko  هست

با تشکر فراوان از فلوکستین، آسنترا و متفورمین D:

 

  • ۴۵

کتاب بیمار خاموش

  • ۲۲:۵۷

به توصیه همکارم چند وقت پیش کناب بیمار خاموش رو گوش دادم. ۱۰/۱۰ نبود ولی بد هم نبود آخرش هم شوکه کننده بود. هر اپیزودش کوتاه بود و به نظرم این نقطه قوت خوبی بود چون موقعی که خیلی حوصله نداشتم زود تموم میشد.

داستان درباره یه خانوم نقاش خوشبختی هست که یه شب از خونشون صدای شلیک میاد و پلیسا میان میبینن ای بابا شوهر این خانومی مرده و خودشم بالاسرشه و هر چی ازش بازجویی میکنن و سوال میپرسن جواب نمیده. تا ساااال ها میگذره و هنوز سکوتشو نشکونده. از اونور هم یه آقای روان درمانگری هست که میخواد بیاد به خانومی کمک کنه و پرده از رازش برداره.

داستان برای من چیز آموزنده نداشت (اصلا برای همچنین چیزی هم نخوندمش) و تو قسمت کشوندن خواننده به سمت کتاب به نظرم خوب عمل کرد. یه چیزی که وقتی بهش گوش میدم ذهنم فعلا از موضوعات دیگه خالی بشه. از طرفی تو کل داستان یه ذور به همههههه شک کردم.

میخوام در ادامه با اسپویل صحبت کنم.

  • ۹۲

این روزهام

  • ۲۲:۱۲

امروز فکر کنم 29 یا 28 مهر باشه. آخرین پستم درباره اولین جلسه تراپیم بود. تا امروز حداقل 11 تا جلسه رفتم. خبر خوش من به آخرین خط پست قبلیم اینه که بله رفتم پیش روانپزشک و قرص گرفتم و الان وااااقعا حالم بهتره. آیا مشکلاتم حل شدن؟ نه هنوز که هنوزه درگیرم و نمیتونم از احساساتم زیاد صحبت کنم یا راحت باشم ولی حالم بهتره در حدی که برای خود قبلیم دلم ؟میسوزه. چه روزایی که حتی دیگه نمیتونستم دقیقا چی باعث حال بدم شده یا اصلا داستان چیه چرا از خواب پاشدم و حالم خوب نیست

نظر مثبتی به جلساتم دارم. شاید یکم کند باشه و حرف زدت برای من سخت باشه ولی قطعا ا روز اول بهتر شدم.

دارم یه کتاب صوتی گوش میدم به اسم چشم هایت. همکار معرفی کرده و جنایی و معماییه. یکی دوماه پیش رفتم موهامو کراتین کردم و اینکه لباس با رنگ روشن تر از لباس قبلیام خریدم. حتی چند تا انیمه پشت سر هم دیدم و دوتا کتاب دیگه هم قبل این یکی گوش دادم. خیلی وقت بود این حالتی نبودم. هورا هورا

  • ۸۷
۱ ۲ ۳ . . . ۶ ۷ ۸
Designed By Erfan Powered by Bayan